نوشته شده توسط : My Dear

اي ابر مرد مشرقي اي خوب

اي نگهبان قدسي خورشيد

روشنايي آتش زرتشت

يادگار صداقت جمشيد

 

ناجي سربلندي انسان

اي تو پيغمبر، اي اهورايي

اي براي تو اين هيولاها

همه كوكي همه مقوايي

 

با كتاب ترانه‌هاي من

نه قصيده، غزل لباس توست

مرد اسطوره‌اي شعر من

مخمل قلب من لباس توست

 

با كتاب پدر بزرگ من

قصه‌ي رويش تباهي‌هاست

قصه‌ي ممتد سياهي‌هاست

 

دفتر كهنه‌ي پدر اما

پر سوال و گلايه و ترديد

حرف اگر هست، حرف تنهايي

حرف آيا و وحشت و ترديد

 

با پدر، آرزوي باغي بود

روي خاكي كه شكل مردن داشت

بس كه تن تشنه بود خاك من

پدرم شوق جان سپردن داشت

 

با من اما سبد سبد ميوه

از درخت غرور باغستان

كوزه كوزه زلال نور و عشق

براي قلب تشنه‌ي انسان

 

مشرقي مرد پاسدار شرق

معني جاودانه‌ي اعجاز

خاك اگر خنده كرد و گندم داد

از تو بود اي بزرگ باران ساز

 

اي رسول بزرگ رستاخير

دست حق بهترين سلاح توست

فاتح پاك در زمان جاري

رخش تارخ ذوالجناح توست

 

 

ايرج جنتي عطايي

زمزمه‌هاي يك شب سي ساله



:: برچسب‌ها: ايرج جنتس عطايي ,
:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 210
|
تعداد امتیازدهندگان : 63
|
مجموع امتیاز : 63
تاریخ انتشار : یک شنبه 8 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد